دختران قبیله جنگ فراتر از یک روایت جنگی است؛ علت حضور ایران در سوریه!

دختران قبیله جنگ فراتر از یک روایت جنگی است؛ علت حضور ایران در سوریه!

یک منتقد ادبی درباره رمان «دختران قبیله جنگ» گفت: ادعای اثر فراتر از یک روایت جنگی صرف است، نویسنده می‌خواهد داستانی حماسی، روان‌شناختی، دینی و اجتماعی را توأمان ارائه دهد.

به گزارش خبرنگار مهر، انجمن ادبی خورشید در چهلمین نشست خود به نقد و بررسی کتاب «دختران قبیله جنگ» نوشتۀ جواد افهمی پرداخت. این کتاب که توسط نشر خط مقدم به چاپ رسیده است، در هفدهمین دوره جایزه جلال آل‌احمد شایسته تقدیر شد. در نشست مذکور اعضای انجمن ادبی خورشید، فاطمه نفری، معصومه امیرزاده، سیده‌فاطمه موسوی، مرضیه نفری، سمیه عالمی، سیده‌عذرا موسوی و مریم مطهری‌راد با نگاه به زوایای متعدد داستان به بررسی موشکافانه کتاب پرداختند.

داستان این کتاب به جنگ داخلی سوریه و شروع توطئه‌هایی می‌پردازد که مسیر این کشور را برای همیشه عوض کرد.

*علت حضور ایران در سوریه چه بود؟

فاطمه نفری در تعریف ماجرای داستان گفت: رمان دختران قبیله جنگ، روایتگر داستان دردناک جنگ داخلی سوریه است. حکومت بشار اسد با مسلحین که به‌دنبال ساقط کردن حکومت و هم‌چنین بعدها کشتار وسیع شیعیان هستند، درگیر شده است. در این اثر به‌خوبی شاهد جنایات وحشیانه مسلحین که آموزش‌های نظامی و مذهبی را در افغانستان نزد القاعده و سپس در عربستان نزد مفتی‌های وهابی دیده‌اند هستیم. هم‌چنین شاهد اختلافی هستیم که مسلحین، بین مسلمانان سنی‌مذهب و شیعیان سوری -که سال‌های سال به شکل مسالمت‌آمیز در کنار یک‌دیگر زیسته‌اند- می‌افکنند و بنابراین سنی‌ها تحت افکار وهابیت، شیعیان را رافضی خوانده، خونشان را مباح می‌دانند و دست به برادرکشی می‌زنند.

وی افزود: شاید برای مخاطب ایرانی سوال شود که علت ورود ایران به این غائله چیست؟ فرمانده مسلحین در بخشی از کتاب، اهداف بلندمدت خود را در مواجهه با جوامع مسلمان این‌گونه بیان می‌کند که، «یادتان باشد فوعه و کفریا اهداف کوچک و جزئی برای تشکیل دولت جهانی اسلامی‌ست. بعد از این دو شهر، نوبت نابودی علویان لاذقیه و طرطوس و شیعیان نبل و الزهراست. بعد شیعیان جنوب لبنان و دست آخر، دشمن اصلی بزرگ و قدرتمند ما ایران است. به خواست خدای بزرگ و متعال و به همین زودی بشار اسد را به درک واصل می‌کنیم و حکومت اسلامی را در سوریه برقرار می‌سازیم و با اتحاد ارتش‌های ممالک اسلامی هم‌چون سوریه، عربستان، افغانستان، پاکستان، عراق، قطر، اردن، امارات، کویت و حتی ترکیه از همه طرف به شیعیان و آتش‌پرستان ایرانی هجوم می‌بریم و ریشه‌شان را از سفره روزگار برمی‌کنیم.

نفری گفت: بنابراین علت حضور ایران و نیروهایش در سوریه و شکل‌گیری مدافعان حرم با رهبری سردار بزرگی به نام حاج قاسم سلیمانی، مبارزه با همین تفکر است.

عذرا موسوی داستان را از زاویه دیگری دید و گفت: ما در طول این بیست‌وچند سال به داستان‌هایی از این دست برای آشنایی با معادلات منطقه و رسیدن به فهم و درکی دقیق‌تر از شرایط سوریه و غرب آسیا نیاز داشتیم. منطقه نیازمند یک ادبیات مقاومت سازنده بود تا بهتر با شرایط کنار بیاید. مخاطب دختران قبیله جنگ، همه مردم‌اند. نویسنده با ارائه تصویری ملموس و واقعی از زندگی در مناطق جنگ‌زده سوریه و در داستانی بدون پیچیدگی‌های خاص، مخاطب را در معرض آشنایی با این کشور و مناسبات جنگ در آن قرار می‌دهد. هرچند این اتفاق دیر افتاده، ولی اتفاق مبارکی است. دختران قبیله جنگ با عشق آغاز می‌شود و با عشق به پایان می‌رسد؛ عشقی که قربانی می‌شود، عاشق و معشوق را در آتش خود خاکستر می‌کند و به‌این‌ترتیب پیامی جان‌سوز به تمام عشاق عالم می‌فرستد. نویسنده دست روی نقطه حساس مخاطب جهانی گذاشته و به موضوعی پرداخته که خواندن اثر را تضمین کرده است.

وی افزود: شروع داستان تکان‌دهنده است. چنان ضربه‌ای به مخاطب می‌زند که او را گیج و مبهوت می‌کند. با اینکه پیش‌تر به‌واسطه اخبار در جریان مسائلی از این دست قرار گرفته بوده، ولی این هنر داستان است که مخاطب را تکان می‌دهد و بعد از آن، همه در هول‌وولا می‌گذرد؛ با این‌حال میان عشق بی‌سرانجام و بی‌وصال سوسن و حمزه، و حورا و رئوف تفاوتی بنیادین وجود دارد. برعکس حورا و رئوف که قربانی افراطی‌گری و عصبیت‌های قومی می‌شوند، این خود حمزه است که عشقش به سوسن را قربانی مواضع جعلی گروهی افراطی می‌کند. او از عاشقی ساده که حتی در اظهار عشق خود دچار لکنت است، رفته‌رفته تبدیل به هیولایی می‌شود که در پوسته دینداری ساختگی ارزش‌های انسانی را قربانی می‌کند.

عذرا موسوی افزود: حمزه، پدیده داستان است که می‌توانست تبدیل به شخصیت اصلی شود؛ به‌ویژه که اکنون نیز مثل نخ تسبیح، بخش‌های منفصل داستان را به هم پیوند می‌دهد. ضمن اینکه انتخاب مناظر گوناگون این امکان را در اختیار نویسنده قرار داده است تا به زوایای پیدا و پنهان داستان بپردازد؛ بنابراین نویسنده می‌توانست از این ظرفیت برای پرداخت بیش‌تر به حمزه و مواضع او بهره ببرد.

*زنان با نقش‌های محدود

در ادامه مرضیه نفری عنوان کرد: داستان با زاویه‌دید دانای کل و تمرکز بر زندگی سوسن و حمزه آغاز می‌شود، اما به‌تدریج روایت به‌سمت داستان عاشقانه حورا و رئوف سوق پیدا می‌کند. این تغییر تمرکز، بدون بازگشت یا تکمیل روایت اولیه، ساختار روایی را تا حدی ناپیوسته و ناتمام جلوه می‌دهد. داستانی که با یک بحران ملی آغاز شده، با محوریت دختری ایستا و عشقی بی‌تحول پایان می‌پذیرد. به نظر می‌رسد اگر داستان سوسن و حمزه تا انتها روایت می‌شد، داستان جاندارتر می‌بود.

وی هم‌چنین رمان دختران قبیله جنگ را اثری با رویکرد واقع‌گرایانه و گاه تلخ توصیف کرد و گفت: این رمان به عمق وقایع جنگ و پیامدهای آن بر زندگی شخصیت‌ها، به‌ویژه زنان می‌پردازد و با بهره‌گیری از سبک ناتورالیستی تلاش می‌کند ابعاد روانی، جسمانی و اجتماعی شخصیت‌ها را در مواجهه با جنگ به تصویر بکشد؛ اما با وجود قوت‌هایی در روایت و ساختار داستانی، در ترسیم نقش‌های دینی و اجتماعی زنان و هم‌چنین ایجاد تحول شخصیتی در آنان، با کاستی‌هایی مواجه است. بااینکه واقعیت‌های میدانی، گزارش‌ها و مصاحبه‌ها به‌وضوح نشان‌دهنده مشارکت جدی زنان در فعالیت‌هایی چون راهپیمایی‌ها، دعاهای جمعی، و حفظ هویت فرهنگی- مذهبی در مناطق جنگ‌زده‌اند، داستان این حضور پررنگ را نادیده می‌انگارد. ظرفیت عظیم مکان‌های مذهبی در سوریه نظیر مراقد حضرت زینب، رقیه و سکینه (س) که می‌توانستند عمق و غنای داستان را دوچندان کنند، به کار گرفته نشده‌اند. حتی به قدمگاه امام علی (ع) در فوعه -منطقه‌ای که قصه در آن روایت می‌شود- نیز اشاره‌ای نمی‌شود که این امر نادیده گرفتن ظرفیت‌های موجود را نمایان‌تر می‌سازد. در مثالی بارز، مادر حورا به‌جای مشارکت در فعالیت‌های مذهبی یا مقاومت مدنی، به آشپزی پناه می‌برد تا از افکار خود فرار کند. این رویکرد نه‌تنها تقلیل دادن نقش زن در فضای جنگی است؛ بلکه تصویری غیر واقعی از زیست زنان در آن بستر را ارائه می‌دهد.

نفری گفت: زنان در این رمان عمدتاً در نقش‌های محدودی نظیر همسر یا معلم ظاهر می‌شوند. فقدان شخصیت‌هایی با مشاغل متنوع‌تر مانند پزشک، نویسنده، فعال اجتماعی یا حتی خبرنگار، درحالی‌که تاریخ مقاومت شهری در مناطق شیعه‌نشین سوریه؛ به‌ویژه فوعه و کفریا سرشار از نمونه‌های زنان تحصیل‌کرده و فعال است، یک نقطه‌ضعف به شمار می‌رود. حتی پرستاری که در داستان به تصویر کشیده شده است نیز رمقی برای تغییر ندارد. این نبود تنوع موجب می‌شود تصویر کلی زنان داستان در مقایسه با مردان، ایستا و کم‌تأثیرتر به نظر برسد.

*درباره جنایات استعمارگران ادبیات زیادی تولید نشده است

مریم مطهری‌راد نیز در بیان ویژگی مثبت و تعریف شکلی داستان گفت: امتیاز این داستان در اشاره به الگویی از دسیسه‌های استعماری و امپریالیستی قدرت‌های خارجی در حمایت از گروه‌های شورشی برای تجزیه کشورهاست. اقداماتی که اغلب با ادعاهایی مانند مبارزه با تروریسم، دفاع از حقوق بشر و حمایت از دموکراسی طرح می‌شوند، اما هدف اصلی آن‌ها تأمین منافع قدرت‌های خارجی است. این اتفاق گرچه جدید نیست و تاریخ کشورهای زیادی، جنایات استعمارگران را با خود حمل می‌کند، اما نسبت به جنایات، ادبیات کمی تولید شده است. درهرصورت این مقوله غیر انسانی، شکل‌گیری ادبیات مقاومت و پایداری را در جهان به‌دنبال داشته است. وظیفه این نوع ادبیات توجیه حقانیت، توصیف فاجعه و دعوت به مقاومت است. وجهی که این ادبیات را مشخصاً از ادبیات دیگر جدا می‌کند، آینه شدن برای نشان دادن دردها، مظلومیت‌ها و ستم‌هایی است که ملتی با آن روبه‌رو شده است و از طرف دیگر دعوت به امید، آزادگی و وطن‌دوستی با طرح نمادهای اسطوره‌ای، ملی و تاریخی و خلق شخصیت‌هایی است که به‌جای تن‌آسایی، جانشان را فدای آب و خاک و وطن می‌کنند. آنچه این نوع ادبیات را برای ما در غرب آسیا حائز اهمیت می‌کند و رنگ و روی دیگری می‌بخشد، شکل متفاوت مقاومت و اضافه شدن مفاهیمی مثل شهادت و پیروزی قطعی؛ حتی پس از مرگ حاصل از مبارزه و مفاهیمی از این دست است.

وی افزود: دختران قبیله جنگ نیز در حیطه ادبیات مقاومت قرار دارد؛ ولو همه ویژگی‌ها را تمام و کمال در خود نداشته باشد. این کتاب ضمن اشاره به تاریخ شروع یک دسیسه و استعمار تازه، به الگوی مشخصی از این جریان اشاره می‌کند. گرچه امکان زیادی برای پرداختن به داستانی تمام‌عیار ایجاد شده، ولی هدر رفتن ظرفیت‌های ناب را در متن شاهدیم.

فاطمه موسوی نیز در معرفی رمان مذکور گفت: دختران قبیله جنگ اثری است که به بازنمایی فاجعه انسانی محاصره فوعه و کفریا در سوریه می‌پردازد، اما ادعای آن فراتر از یک روایت جنگی صرف است. نویسنده می‌خواهد داستانی حماسی، روان‌شناختی، دینی و اجتماعی را توأمان ارائه دهد؛ کاری دشوار که معدود نویسندگان معاصر جسارت آن را دارند. اما آیا این رمان از پس چنین مأموریتی برآمده است؟

فاطمه موسوی گفت: بزرگ‌ترین نقطه قوت رمان، انتخاب موضوعی کمتر پرداخت‌شده در ادبیات داستانی فارسی است. کم‌تر نویسنده‌ای به چنین موقعیت تاریخی و انسانی پیچیده‌ای وارد شده است. افهمی جسورانه روایتی را برگزیده که نه‌تنها دردناک و چندلایه؛ بلکه از نظر سیاسی و فرقه‌ای نیز ملتهب است. در دورانی که عمده روایت‌های جنگی در ایران به دفاع مقدس محدود مانده‌اند، پرداختن به بحران سوریه و از آن میان، محاصره شیعیان در فوعه و کفریا، حرکتی خلاقانه و پرریسک است. این انتخاب، زمینه‌ای برای گسترش مرزهای روایت مقاومت فراهم می‌کند. نویسنده با این سوژه تلاش دارد صدایی به حاشیه‌رانده‌شده را به مرکز ادبیات بیاورد و در برخی لحظات نیز موفق می‌شود.

سمیه عالمی، دختران قبیله جنگ را داستان منطقه‌ای دیگر به قلم نویسنده‌ای ایرانی تعریف کرد و گفت: این کتاب داستانی است که بر بستر یک فرهنگ، تمدن یا منطقه جغرافیایی ویژه در سرنوشت سال‌های اخیر مردمان غرب آسیا شکل می‌گیرد. شخصیت‌ها در این گونه داستان‌ها متأثر از فرهنگ بومی‌اند، قهرمان‌ها و ضد قهرمان‌ها ریشه در همان منطقه دارند و رفتار، زبان، ضرب‌المثل‌ها و سبک زندگی‌شان بازتاب فرهنگ همانجاست. مسائل داستان هم همان چالش‌های اجتماعی، اقتصادی یا فرهنگی یک منطقه یا تمدن خاص است. همه این‌ها زمانی اهمیت بیش‌تری پیدا می‌کند که با سرنوشت مردمانی دیگر در جغرافیایی همسایه با زبان و فرهنگی دیگر پیوند می‌خورد.

وی افزود: تفاوت جدی داستان تمدنی یا منطقه‌ای با داستان‌های مرسوم جهانی که تحت تأثیر بازاری شدن زندگی و قابل معامله شدن انسان هستند، در فردمحور بودن هویت و روایت است. عدم تعادل و التهابی که مختص غرب آسیا و مردم مسلمان آن و مسائلشان است، باید داستان آن‌ها را از داستان جهانی متمایز کند تا بتواند از مسائل آن‌ها حرف بزند. با این احتساب در دختران قبیله جنگ با موقعیتی متصل به جغرافیا مواجهیم که در آن قوانین مکان داستان نقض شده و مردم داستان در تکاپو برای بازگرداندن قاعده‌های شهر و حتی حفظ خود شهر هستند. گرچه باوجود تمرکز داستان بر انسان غیر ایرانی و عرب مدیترانه‌ای ساکن در شام؛ فرهنگ، تاریخ، و هویت منطقه با نگاه بومی نمود جدی و تعیین‌کننده‌ای در داستان ندارد. دلیل روشنش نیز دوری نویسنده از آن فرهنگ است. پس از ضروریات نوشتن چنین داستان‌هایی تسلط به پیچیدگی‌های منطقه است.

*فقدان عاملیت زنان در داستان

معصومه امیرزاده از زاویه‌ای دیگر به اثر نگاه کرد و گفت: دختران قبیله جنگ با تمام نقاط قوت خود در ایده اولیه، دچار فقدان عاملیت زنان در ساختار قوس شخصیت است. با توجه به نام اثر و چیدمان پیرنگ این انتظار می‌رود که زن‌های داستان دارای عاملیت مؤثر در پیرنگ باشند، اما شخصیت‌های زن در وضعیت آغازین، حاشیه داستان را شکل می‌دهند، صدای مستقل ندارند و در نقش‌های کلیشه‌ای (مادر، همسر، معشوق و قربانی) تعریف شده‌اند. با اینکه سوسن، حورا، طلعت، ام‌سومر و سایر شخصیت‌های زن کاملاً موقعیت‌هایی برای خروج از کلیشه و رسیدن به شخصیت دارند، نویسنده از این ظرفیت‌ها صرف نظر می‌کند. وی برای آن‌ها خواست و نیاز شخصی تعریف می‌کند که قاعدتاً باید از نظام مسلط پیروی نکنند، اما این خواست‌ها بدون تلاش شخصیت‌ها برای تأمین، ابتر می‌مانند.

وی افزود: در بخش بحران یا برانگیزاننده قوس شخصیت، هیچ نقطه‌ای زن‌ها را به انتخاب نمی‌کشاند. بحران‌ها بر زنان «تحمیل» می‌شود، اما در آن‌ها تغییری جز انفعال ایجاد نمی‌کند. متوجه هستیم که درباره بافت مردسالار جامعه عربی سخن می‌گوئیم، اما حتی در همین جامعه هم وقتی نویسنده به شخصیت‌ها امکان عاشق شدن داده، چرا امکان کین‌ورزی و عصیان را از آن‌ها سلب کرده است؟ به همین جهت زن در این داستان، ناظر اتفاقات است نه بازیگر آن.

فاطمه نفری به فرم اثر توجه کرد و گفت: گرچه خطوط داستانی این اثر خوش‌خوان و پرقصه است، ولی خیلی زود به لحاظ فرمی توازن خود را از دست می‌دهد. ماجرای سوسن و حمزه درحالی‌که ظرفیت لازم را داراست، توان همپایی با داستان حورا و رئوف را از دست می‌دهد و در این میان سؤال‌هایی نیز برای مخاطب بی‌پاسخ می‌ماند. مثلاً علت عدم حضور همسر سوسن که فقط در حد یک اسم مطرح می‌شود، مخاطب را اغنا نمی‌کند، آن هم پس از مرگ فاجعه‌بار پسر ده‌ساله‌اش و از دست رفتن کامل سوسن. هرقدر هم که حضور او خطرناک باشد، همان‌طور که دوستش از پس سر زدن به سوسن برمی‌آید، او نیز می‌تواند حداقل برای نجات جان همسرش حاضر شود. در آن صورت زمینه رویارویی پدر با قاتل پسرش که از قضا سرکرده دشمنان نیز هست، فراهم می‌شد. بدتر آنکه دوست او نیز که کهنه‌سربازی متبحر معرفی می‌شود، در مواجهه با دشمن، به دلیلی نامعلوم می‌ترسد و جا می‌زند و نه برای سوسن اقدام مفیدی انجام می‌دهد و نه برای از بین بردن دشمنی به بزرگی حمزه! حضور خود حمزه در خانه سوسن نیز یکی از پرسش‌های بی‌پاسخ است. به‌راستی حمزه آنجا چه می‌کند؟ آن هم نه یک بار، بلکه چندین بار.

وی افزود: اگر رابطه گذشته آن‌ها به‌گونه‌ای طراحی شده بود که سوسن حمزه را رها کرده و با پدر فرزندش که حالا دشمن حمزه است ازدواج کرده بود، می‌شد رد پای کینه شخصی و تسویه‌حساب را دید، اما این حمزه است که سوسن را رها می‌کند و به اصرارهای او وقعی نمی‌نهد! پس حالا در خانه سوسن چه می‌کند و به او چه می‌گوید؟ نویسنده حتی از فرصت حضور دوست همسر سوسن در پشت پنجره نیز استفاده نکرده و صدای حمزه را به گوش خواننده نمی‌رساند تا به این سؤال‌ها پاسخی درخور دهد؛ درحالی‌که همه‌چیز برای این ماجرا مهیاست. از دیگر مسائل مبهم، ماجرای دستگیری رئوف است. صحنه دستگیری در فضایی سورئال پرداخت شده و بعدتر نیز هیچ اشاره‌ای به این حقیقت نمی‌شود که آیا به‌راستی برادرش که به مسلحین گرایش داشته و جذب ایشان شده است، او را لو می‌دهد؟ یا دستگیری‌اش و تاوان سنگین اعدام، به برادرش ارتباطی ندارد؟ هم‌چنین در ماجرای گروگانگیری بنشی‌ها توسط فوعانی‌ها و نقشه شیخ صابر برای مقابله با مسلحین، مشخص نمی‌شود که در نهایت حاج‌عماد به دست شیخ‌صابر کشته می‌شود یا همه‌چیز صحنه‌سازی است؟ گرچه نشانه‌هایی برای هر دو فرض در داستان گذاشته شده که قابل اغماض نیست.

*نام اثر بازگشت به بدویت را تداعی می‌کند

عذرا موسوی نیز با اشاره به آنچه توجه مخاطب را به خود جلب می‌کند گفت: عنوان اثر، دختران قبیله جنگ است. واژه «قبیله» نوعی بازگشت به بدویت را در قرن بیست‌ویک و دنیای مدرن، به ذهن متبادر می‌کند؛ دورانی که در آن مردان درحالی‌که آخرین سلاح‌های مدرن را در دست دارند، به بدوی‌ترین شکل ممکن دختران را به بردگی می‌گیرند تا در بازارهای ترکیه و… به فروش بگذارند. بااینکه نام اثر به دختران تکیه دارد، زنان داستان دست روی دست می‌گذارند تا مردان قبیله از راه برسند و اسباب نجات آن‌ها را فراهم کنند، جز در آغاز ماجرای اسارت، آن هم بسیار محدود، زن‌ها منفعلند.

عذرا موسوی افزود: همیشه یکی از ترس‌های زنان عفیف و مردان غیور در میدان مبارزه، مسئله تجاوز و حفظ عفت است و اتفاقاً در بسیاری از جنگ‌ها دشمن از این رهگذر درصدد ضربه زدن به طرف مقابل بوده است. در این اثر نیز آنچه مردان فوعه‌ای را -که سال‌ها در سایه امنیت با همسایگان اهل سنت خود در دادوستد و بده‌بستان تجاری و خانوادگی بوده‌اند- می‌شوراند، به اسارت رفتن چهل نفر از زنان و دخترانشان است. زنانی که به‌عنوان نماد سرزمین، مقدمه اشغال و از دست رفتن شهرهای شیعه‌نشین را تصویر می‌کنند. دشمن با دامن زدن به اختلاف شیعه و سنی قصد دارد از آب گل‌آلود ماهی بگیرد. پیروان دو مذهب را به جان هم انداخته و آن‌ها را تبدیل به دشمنان هم می‌کند. این اختلاف، در تقابل دو مذهب در برخورد با یک موضوع کاملاً مشخص است. درحالی‌که شیعیان فوعه می‌دانند که مسلحین تندرو از کشتن گروگان‌ها و یا دست‌درازی به آن‌ها ابایی ندارند و حتی ممکن است جنازه‌هایشان را به آتش بکشند و فیلم کشتار آن‌ها را در فضای مجازی منتشر کنند، برای مسلحین مسلم است که فوعه‌ای‌ها به‌هیچ‌وجه دست به قتل بِنِشی‌ها نمی‌زنند و می‌دانند که حال گروگان‌ها خوب است و دارند پروار می‌شوند. (ص ۳۰۴)

وی افزود: البته نویسنده مراعات حال خواننده را کرده و در پایان از زبان فرمانده مسلحین می‌گوید، زنان را می‌کشیم و جنازه‌هایشان را آتش می‌زنیم؛ چون از نظر او در نیت‌خوانی خواننده، مرگ از پذیرفتن این ذلت بهتر است. بااین‌حال مخاطب آگاه از شرایط منطقه می‌داند که حقیقت امر چیز دیگری است. داستان با اعدام رئوف سنی‌مذهب عاشق‌پیشه که برای نجات حورای شیعه، خود را به آب و آتش زده است، تمام نمی‌شود؛ بلکه در ذهن مخاطب ادامه می‌یابد و شکی نیست که مار زخم‌خورده برمی‌گردد و تاوان برهم‌خوردن نقشه‌های مسلحین را خواهد گرفت. همان‌طور که در دنیای واقعیت رخ می‌دهد و شهرهای فوعه و کفریا به تصرف مسلحین درمی‌آید.

مرضیه نفری در بخش دیگری از صحبت خود با اشاره به ویژگی‌های ناتورالیستی داستان گفت: رمان در کلیت، نمونه‌ای از آثار ناتورالیستی به شمار می‌آید. ناتورالیسم سبکی است که بر نمایش واقعیت‌های تلخ، جبرگرایی و تأثیرات غیر قابل کنترل محیط و وراثت تأکید دارد. صحنه‌هایی چون محل نگهداری زنان گروگان، توصیف دقیق شرایط جسمی آن‌ها در عادت ماهانه یا رفع نیازهای اولیه انسانی مثل ادرار و دفع، همه در راستای هدف ناتورالیسم برای برانگیختن انزجار و همدلی شدید مخاطب طراحی شده‌اند؛ اما به نظر می‌رسد نویسنده حجم زیادی از اثر را صرف این صحنه‌ها کرده و گاهی حوصله مخاطب را سر برده است. شاید پرداختن به نیازهای متعالی‌تر در کنار نیازهای اولیه انسانی می‌توانست اثر را ارتقا دهد. مرگ فرزند سوسن در آغاز و اعدام رئوف در پایان، دو نقطه اوج خشونت در داستان‌اند که شکلی دایره‌وار به روایت می‌دهند. این دوگانه، به‌نوعی پیام پنهان داستان است: «پسران می‌میرند، مردان اعدام می‌شوند و زنان زنده می‌مانند تا رنج بکشند.»

وی افزود: این پایان تاریک، چشم‌اندازی عبوس از سرنوشت انسان در دل جنگ به تصویر می‌کشد. آیا تصویر کردن چنین پایانی برای مقاومت و مردمی که بدون خواست و اراده خود درگیر جنگ و سلطه‌طلبی دیگران شده‌اند، هدف نویسنده بوده است؟ اگر در نگاه و عملکرد حورا تغییری می‌دیدیم، اگر از تصمیم‌های او برای آینده و طی کردن مسیر مقاومت مطلع می‌شدیم، شاید تلخی‌های داستان قابل قبول‌تر بود. مشخص نبودن پیام داستان و هدف نویسنده از نگارش کتاب، یکی از نقاط ضعف جدی این اثر به شمار می‌رود. در این داستان هیچ‌کدام از شخصیت‌ها اراده‌ای واقعی برای تغییر سرنوشت خود ندارند و تصمیماتشان همواره در واکنش به محیط جنگ‌زده و نابرابر اتخاذ می‌شود.

نفری گفت: اثر حاضر به‌عنوان یک روایت تلخ، اما صادق از جبر و خشونت، جایگاه خود را در ادبیات ناتورالیستی معاصر حفظ می‌کند، اما به دلیل ضعف در به تصویر کشیدن تحول و عاملیت شخصیت‌های زن و ابهام در پیام نهایی نمی‌تواند در ادبیات مقاومت درخشش چشم‌گیری داشته باشد.

*نخستین نقد به دختران قبیله جنگ

عالمی در بیان ویژگی داستان‌های جهانی و تفاوت آن با داستان‌های منطقه‌ای گفت: داستان‌های جهانی معمولاً بر مفاهیم انسانیِ عام مثل عشق، مرگ، آزادی، قدرت و سفر یا بحران یک شخصیت تمرکز می‌کنند. هدف این داستان‌ها پرداختن به دغدغه‌های جهان‌شمول انسان بر مبنای رفع مسائل انسانی با ابتلائات جهان مدرن مسیحی است؛ این در حالی است که داستان تمدنی / منطقه‌ای به هویت جمعی و فرهنگی یک مکان و مسائل مشترک و ویژه آن جغرافیا گره خورده و در پی حل مسائل آن است، نه تکرار فرم برآمده از داستان جهانی با تمرکز بر مسائل انسان غربی. با این احتساب دختران قبیله جنگ رمانی است درباره مقاومت ملتی در غرب آسیا که هم‌زمان چند لایه از ویژگی‌های «تمدنی» و «منطقه‌ای» را داراست. تضاد قدرت‌ها از دیگر مؤلفه‌های چنین داستان‌هایی است که در این کتاب نیز بر اساس مقاومت در برابر سلطه شکل می‌گیرد، در برابر نیروی معارضی که تحت امر استعمار در پی اشغال منطقه است. در چنین داستان‌هایی ما با قهرمانان جمعی مواجهیم و برخلاف داستان فردمحور، اینجا «ملت» یا «گروه» قهرمان هستند. شخصیت‌ها ممکن است اسطوره‌وار باشند، اما همیشه با مردم و فرهنگشان پیوند دارند. پس روایت به‌جای فرد بر ملت یا گروه اجتماعی تمرکز دارد. نخستین نقدی که به داستان دختران قبیله جنگ در قیاس با داستان جهانی وارد است و در این الگو پاسخ داده می‌شود، شروع قصه با دو شخصیت زن به نام حورا و سوسن است، اما در پایان ما با داستان افراد مواجهه نیستیم؛ بلکه با سرنوشتی جمعی طرفیم.

عالمی ادامه داد: افهمی در رمانش در نقطه آغاز روایتی با مضمون مقاومت و هویت ایستاده است؛ داستانی تمدنی، منطقه‌ای و حماسی که فرهنگ‌، جغرافیا و حافظه تاریخی ملت‌ها را به هم می‌بافد و مقاومت را نه‌فقط به‌عنوان نبرد نظامی؛ بلکه به شکل حفظ هویت و سرزمین در برابر هژمونی‌ها تعریف می‌کند. از آنجاکه ایده مقاومت به‌عنوان محور هویتی از سمت انقلاب اسلامی ایران برای حل مناقشات درازدامن منطقه ارائه شده است، مفهوم مقاومت را هم ایرانی‌ها از یک دفاع ملی به یک هویت فراملی و منطقه‌ای تبدیل کرده‌اند. تأکید داستان بر ارزش‌های مشترک منطقه مثل استقلال، عدالت و حفظ هویت است و با تکیه بر روایت سرنوشت یک ملت به شبکه بزرگ‌تری از ملت‌های منطقه گره خورده است. داستان در لایه دوم، ظلم جهانی را که مردم را از نژادها، مذاهب و مرزهای مختلف به چالشی مشترک کشانده است، نمایش می‌دهد. باید این رمان و نویسنده‌اش را ستود که داستان بزرگی از مردمان این جغرافیا را که در واقع بارها اتفاق افتاده، برای همیشه در ادبیات ثبت کرده است. بعد از «لم‌یزرع» و «صور»، رمان «دختران قبیله جنگ» ورود دیگری از نویسنده ایرانی به مسائل منطقه‌ای است که بیش از این می‌توانست از امکان‌های جهان اندیشه‌ای شیعی برای حل مناقشات استفاده کند.

فاطمه موسوی نیز در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: در ظاهر این رمان، داستان چند زن فداکار و مقاوم است، اما در لایه‌ای پنهان‌تر باید پرسید که آیا این زنان واقعاً «سوژه» اند؟ آیا اختیار روایت را در دست دارند یا صرفاً در ساختار فرادستی روایت، بدل به حاملان ایده‌ها و شعارهای از پیش‌تعیین‌شده شده‌اند؟ نویسنده می‌کوشد زنان را در مرکز رویداد قرار دهد، اما در عمل، آن‌ها در محدوده‌ای از پیش‌تعریف‌شده حرکت می‌کنند. «مقاومت» در معنای محدود و ایدئولوژیکش جایگزین پیچیدگی‌های انسانی می‌شود. ما از این زنان، میل، ترس، تردید یا حتی خشم عمیق نمی‌بینیم. گویی حق ندارند شک کنند، فرو بریزند، یا انسان باشند. اینجاست که زن نه آنکه فاعل روایت باشد؛ بلکه حامل معناهایی تحمیل‌شده از بالاست. در دختران قبیله جنگ، زن‌ها اغلب تاریخی ندارند. آن‌ها نه از گذشته‌ای ملموس آمده‌اند، نه در دل تضادهای شخصی یا اجتماعی پرورش یافته‌اند. آن‌ها بیش‌تر «ابژه» اند.

فاطمه موسوی در ادامه نقدش بر این اثر گفت: در دختران قبیله جنگ، بسیاری از لحظات کلیدی داستان با دیالوگ‌هایی همراه است که بیش‌تر به بیانیه شباهت دارند تا گفت‌وگو. شخصیت‌ها به‌جای تجربه‌ورزی، در حال ابلاغ پیامند. نه تجربه‌ای آنان را تغییر می‌دهد، نه حادثه‌ای دچار تحولشان می‌کند. از منظر روایت، این ایستایی به یک‌نواختی، پیش‌بینی‌پذیری و فقدان کشش منجر می‌شود. مخاطب وقتی از نتیجه کنش‌ها مطمئن است، دیگر درگیر مسیر نمی‌شود و این، مرگ درام است. مورد قابل بررسی دیگر، آمیختگی ناموفق ژانر مستند با داستان است. نویسنده گاه به‌جای خلق موقعیت دراماتیک به گزارش رویدادها روی می‌آورد. این ترفند در صحنه‌هایی که به اطلاعات تاریخی یا واقعی نیاز دارد مفید است، اما وقتی جای فرم روایی را می‌گیرد، روایت از حیات داستانی تهی می‌شود.

امیرزاده در بخش پایانی صحبت‌های خود گفت: گاه بحران، بهانه‌ای برای تشدید انفعال زن می‌شود، مانند واکنش زن‌های اسیر فوعه؛ بنابراین در قوس میانی شاهد بی‌تحولی و تکرار نقش‌ها هستیم. تحول درونی یا آگاهی‌ای شکل نمی‌گیرد. زن صدایی پیدا نمی‌کند، یا اگر دارد، سرکوب می‌شود. در موقعیت زندان و شرایطی که زن‌ها می‌توانستند با خلاقیت زنانه مسیر داستان را تغییر دهند، در موقف انفعال و بی‌کنشی و در واقع برای نشان دادن وجه تاریک مسلحین مصرف می‌شوند. گاهی در داستان‌ها زن برای قهرمان مرد، مکمل یا زمینه‌ساز رشد است که از این هم برای زن‌ها در این اثر دریغ شده است. در اوج کنش نهایی باز هم زن کنشگر نیست. در صحنه‌های حساس، تصمیم‌گیر مرد است. حتی در میدانی که مرد فراهم کرده است دست به بازی نمی‌زند. مثلاً نویسنده از ظرفیت زن باردار اهل بنش داستان عبور می‌کند؛ درحالی‌که بهترین موقعیت برای کنش‌ورزی زن‌های فوعه است. زن حتی اگر در ظاهر حرکتی کند، از دل ساختار مسلط بیرون نیامده است. در خواستگاری حورا، مادر مدیر خانه معرفی می‌شود، اما همین مادر در اسارت حورا تاب‌آوری خود را از دست می‌دهد. کنش زن، قدرت روایت را تغییر نمی‌دهد و در پایان شاهد تثبیت انفعال هستیم. زن هم‌چنان «زیر قدرت» است، نه در تعامل با آن. سرنوشت زن به خواست دیگران (مرد، خانواده، جامعه) گره خورده است.

*از دختران قبیله جنگ چه انتظاری می‌رفت؟

وی افزود: طرح داستان از چنان ظرفیتی برخوردار است که می‌توانست حتی پیرزن‌های حاضر در زندان را شریک کنش فعال زنان جوان کند و یا زن‌های فوعه را مؤثر بر تشجیع مردان و یا تغییر موازنه قدرت قرار دهد، اما تا پایان داستان هویت زن، تابع روایت مردانه باقی می‌ماند. در این گونه داستان‌ها فقدان عاملیت زنانه نه‌تنها نشان‌دهنده ساختار مردمحور در خود داستان است؛ بلکه می‌تواند نشانه‌ای از جهان‌بینی نویسنده، دوره تاریخی، یا ایدئولوژی پنهان داستان هم باشد. رابرت مک‌کی در فصل قهرمان از کتاب «داستان ساختار، سبک و اصول فیلم‌نامه‌نویس» می‌گوید: «داستان‌ها اغلب یک قهرمان بیش‌تر ندارند و برای اینکه دو یا چند شخصیت، یک قهرمان جمعی را تشکیل دهند دو شرط لازم است؛ نخست اینکه تمام افراد گروه هدف مشترکی داشته باشند و ثانیاً در راه رسیدن به این هدف به اتفاق هم رنج بکشند و به اتفاق پیروز شوند.» دختران قبیله جنگ به مثابه شخصیت‌های پراکنده مصیبت‌دیده از جنگ تصویر می‌شوند. این تصاویر، تکان‌دهنده و در ذهن ماندنی‌اند، اما این زنان در نسبت با جنگ واکنش مؤثری ندارند، به همین دلیل از مرحله کلیشه عبور نمی‌کنند و به شخصیت نمی‌رسند و به همین نسبت تا قهرمان جمعی شدن هم فاصله دارند.

مطهری‌راد در پایان نشست ضمن اشاره به فضاهای ایجاد شده برای صحنه‌پردازی گفت: داستان در آغاز به ناچار به جغرافیا و سپس به تاریخ اشاره می‌کند! به محاصره فوعه و کفریا، دو شهرک شیعه‌نشین در استان ادلب سوریه می‌پردازد و به اتفاقی تاریخی و واقعی بین سال‌های ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ توسط جبهه‌النصره، شاخه القاعده که در این جریان سه‌هزار نفر از نیروهای نظامی و غیر نظامی ساکن در منطقه کشته شدند؛ اما اثری از مشخصه‌های جغرافیایی و تشخص‌پردازی مکانی در متن نیست. این خلأ را نویسنده می‌توانست با ترفندهای زبانی و صحنه‌پردازی‌های مختص همین منطقه جبران کند، ولی می‌بینیم که این اتفاق نیفتاده؛ بلکه در عنصر زبان و صحنه‌پردازی هم همان خلأ دیده می‌شود. خلأ صحنه و مکررگویی، داستان را به کسالت و کُندی کشانده است. نویسنده از بیان فجایعی که در چنین شرایطی برای انسان‌ها رخ می‌دهد، خودداری کرده و فاجعه را در حد نبودن سرویس بهداشتی برای خانم‌ها و عواقب آن نگه داشته است و فضاسازی را در این ماجرا تکرار می‌کند. شاید تنها صحنه واقعی داستان که می‌توان به آن تکیه کرد، صحنه آخر کتاب باشد که تعلیق و پرداخت و ضرباهنگ مناسبی دارد. در موارد دیگر ظرفیت‌هایی که برای ایجاد صحنه در داستان شکل می‌گیرد، به‌نوعی هدر می‌رود. مثلاً در فصل بیست‌ویک در ماجرای کشته شدن حاج‌عماد، وقتی تعلیق و صحنه در حال شکل‌گیری است، ناگهان با حالت سکون و کش دادن ماجرا مواجه می‌شویم. این ماجرا در فصول مختلف آن‌قدر در ابهام تکرار می‌شود که خواننده افسار داستان را رها می‌کند، اما اگر حوصله یاری‌اش کند، مرگ حاج‌عماد را در کوتاه‌ترین و خنثی‌ترین شکل می‌بیند و رد می‌شود. این الگوی صحنه‌پردازی در طول داستان و در ماجراهای مختلف به کررات دیده می‌شود.

مطهری‌راد در جمع‌بندی این نشست افزود: داستان دختران قبیله جنگ می‌توانست شبکه پیچیده ایدئولوژی‌سازی و اختلاف‌افکنی را در بستر داستانی با ظرفیت بالا نشان دهد. مهم‌ترین مسئله‌ای که انتظار می‌رفت این داستان به آن بپردازد، بحث ایدئولوژی‌های حاکم بر منطقه بود. مثل چگونگی شکل‌گیری داعش به‌عنوان دولت اسلامی عراق و شامات که لازم بود در سراسر داستان بافته شود، اما می‌بینیم ناگهان در فصل بیست‌ودو، این جریان در یکی‌دو بند به طور فشرده گفته می‌شود. اینجاست که جان کلام آن‌طور که رمانی با چنین ظرفیت، قدرت ارائه‌اش را دارد، گفته نمی‌شود.

کد خبر 6589113 ""

  • ویژگی آثار سال‌های آغاز جنگ چیست؟؛ «زمین سوخته» صدای اعتراض نویسنده

  • «رستاخیز» نتیجه بلوغ هنرمند است؛ آینه‌ای از روسیه پس از انقلاب صنعتی

  • زنانگی بدون فمینیسم در یک انجمن ادبی؛ اعتلای فرهنگی در جامعه مردسالار

  • تلگرام خبرگزاری زیر خبر
  • تلویزیون آن

""

  • ۴۷۰ هکتار از اراضی شمال‌شرقی زنجان به محدوده شهر الحاق می شود

  • حاتمی کیا: خدا کند من هم در اوج تمام کنم!

  • ۶ واحد تولیدی و صنعتی پلدختر اخطاریه زیست‌محیطی گرفتند

  • دستگیری ۳ حفار غیرمجاز در شازند

  • آغاز ثبت‌نام آزمون پذیرش متقاضیان پروانه کارآموزی وکالت سال ۱۴۰۴

  • اختتامیه دوره تکمیلی طلاب سطح دو در سنندج برگزار شد

  • امضای تفاهم‌نامه سازمان حفاظت محیط زیست و وزارت میراث فرهنگی و گردشگری

  • ۲۹۷ دانش آموز پایه اول گچسارانی هنوز ثبت نام نکردند

  • عاملان درگیری در دورود دستگیر شدند

  • ۳ هزار هکتار اراضی کشاورزی میامی زیر کشت دانه‌های روغنی رفت

""

  • برترین‌های کنکور ۱۴۰۴ به کدام رشته و دانشگاه می‌روند

  • فرود جنگنده‌های اف -۳۵ آمریکا در نزدیکی ونزوئلا

  • هشدار تخریب محصولات کشاورزی درپی بارش شدید و تگرگ در ۲ استان کشور

  • توافق ‌تکنیکی ایران-آژانس؛ آیا مکانیسم ماشه متوقف می‌شود؟

  • برنامه روز دوم مسابقات جهانی کشتی آزاد؛ جدال ۴ آزادکار با رقیبان

  • وزارت خارجه: بیانیه گروه هفت بی‌اساس و فرافکنی محض است

  • عزیمت وزیر امور خارجه به قطر

  • شوک مصری‌ها به ایران؛ شاگردان پیاتزا متحمل باختی دور از انتظار شدند

  • بیانیه شورای امنیت ملی در مورد توافق میان وزارت خارجه و آژانس هسته‌ای

  • موتورسواری زنان در ایران از مطالبه تا واقعیت!

""""""""""""""""

  • روزنامه‌های صبح یکشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۴

    روزنامه‌های صبح یکشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۴

  • روزنامه‌های صبح شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴

    روزنامه‌های صبح شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴